یکی از اقوام خیلی دور ما پسرش سوم دبیرستان بود و دخترش سوم راهنمایی خودشم پیر نبود که شوهرش به صورت کاملا ناگهانی فوت کرد . خلاصه همه ی خواهر برادرا دورشو گرفتن در حد توانشون و نذاشتن از لحاظ مالی و غیر مالی اذیت بشه.اابته وضع مالی خودشون بد نیست. گذشت تا اینکه آقا پسر سال دوم دانشگاه گفت مامان من زن میخوام، به صورت سنتی چند جا رفتن خواستگاری و ایشون در نهایت با یه دختر خانوم دبیرستانی ازدواج کرد و دو سال بعدش هم عروسی کردن. مادرآقا پسر به شدت بی زبونه اصلا اهل تیکه انداختن نیست بالعکس در دوران عقد هر وقت عروسشو میدید یه هدیه ای بش میداد.تو جلسات خواستگاری هم گفته بود اگه رسم خاصی دارید بگید ما بدونیم و اجرا کنیم و برا عیدی و شب یلدایی و اینا کلا براش سنگ تموم گذاشتن با اینکه مرده خانواده فوت شده بود. خونه ی این خانم دو طبقه بود ولی ۱۵۰ملیون پول داد به پسرش تا برن نزدیک منزل مادردختر خونه بگیرن و مستقل زندگی کنن با اینکه هر کی میشنید این قضیه رو میگفتن حمید که مادر و خواهرش تو خونه دو طبقه تنها زندگی میکنن اینم بره اونجا که اینا تنها نباشن در واقع عقل هم اینو میگفت ولی خب رفتن خونه خریدن و جدا نشستن خونه شون هم خیلی دوره از خونه ی مادرپسره، حالا بعد از عروسی عروس خانم گیر میده به پسره که نرو خونه مامانت اینا فقط هفته ای یه بار باهم میرن برا شام، میگه دیگه نرو اصلا، کاری براشون نکن، اگه جایی برسونه مادر و خواهرشو یا اگه کاری بکنه براشون ناراحت میشه و غرغر میکنه، با اینکه مادر این آقا با شرایطی که داره مرد بالا سرش نیست و چند وقت دیگه باید دختر شوهر بده با این حال پول داده به پسره خونه خریده، مثلا یه شب که میرن شام خونه مادرشوهره ، مادره به پسره پول میده میگه بیزحمت برو یه سطل ماست بخر این خانم اخم میکنه و ناراحت میشه که چرا خودش نرفت چرا به تو گفت؟ اونم شب.😓 حتی اگه پیچ یه پیریز برقو براشون سفت کنه ایراد میگیره، یه جورایی میخواد این مادر دل بکنه از پسرش مثل غریبه ها و کلا هیچ کاری باشون نداشته باشه، با اینکه اون مادره کاراشو خودش انجام میده اکثرا ولی بازم غرغر.داره. خیلی هم بی ادبه و بیشعوره (خودش میگه رک هستم ولی مرز بین بیشعوری و رکی یه تاره موعه) مثلا علنا برگشته به مادرشوهرش میگه فامیلاتون خیلی بیشعورن. یا مثلا بعد از اتمام یه مهمونی ساعت ۱۲شب سره راهشون پسره مادر و خواهرشم رسونده خونه خودشون، این خانوم بغ کرده و غر زده که چرا تو باید برسونیشون؟🤔🤔🤔
من واقعا برام غیرقابل درک این رفتار،وقتی یه دختری همسر یه پسری میشه که پدرش فوت کرده و مخصوصا تک پسره باید بدونه که مسئولیت اون پسر خواه ناخواه بیشتره و اگه نمیتونه قبول کنه جواب رد بده، حالا این خانوم از مسئولیت خیلی معمولی و پیش پا افتاده ی یه پسر نسبت به مادرش هم دلگیره و ایراد میگیره.
نظر شما چیه؟