خانم جلسه ای هایی که اعتقاد دارن مادر فولاده و هرچی شد نباید اعتراض کنه لطفاً بفرمایید بیرون ، بخدا حوصله جر و بحث ندارم و کسی رو هم ندارم که برم باهاش درد و دل کنم ، منم و یدونه سایت که دردامو توش مینویسم
ده ساله ازدواج کردم با کسی که هیچ حسی بهش ندارم ، به اجبار بابای آشغالم ازدواج کردم ، ناخواسته باردار شدم شوهرم نذاشت سقطش کنم گفت ازت شکایت میکنم
یعنی به جرأت میتونم بگم هرچی شوهرم ریخته دخترم جمع کرده ، فضول ، دروغگو ، خبرچین ، نمک نشناس ، گربه صفت و کینه ای ، سر تربیتش سرمو کوبیدم به دیوار تا خصلت های پدرشو نداشته باشه ولی ذاتأ شبیه پدرشه
روز به روز بیشتر ازش بدم میاد چون اون بچه ای نیست که من دوس داشتم باشه ، از همون وقتی که بچه بود بهش یاد دادم خبرچینی کار خوبی نیست فضولی کار خوبی نیست آدم باید مردم دار باشه و آزارش به کسی نرسه ، کاملا برعکس شده ، دو بار بردمش پیش مشاور گفته ذاتش اینه و متاسفانه تا وقتی که ۱۷ یا ۱۸ سالش بشه مجبوری باهاش کنار بیای ، روح و روانم نابود شده حتی از خودمم بدم میاد
رفتارش چهرش کاراش همش شبیه شوهرمه ، امروز دیدم رفته آب خورده لیوانو گذاشته رو زمین گفتم مگه من نگفتم وقتی آب میخوری یا هر وسیله ای برمیداری ببر بذار سرجاش ، دیدم اصلأ انگار نه انگار اهمیت نمیده ، مجبور شدم دست روش بلند کنم چون برای بار هزارم داشتم بهش میگفتم
دیگه خسته شدم از زندگی سیر شدم بخدا