بابام از بچگی انواع و اقسام دعواهارو باهامون کرده همه چیو بهمون گفته یه روز خوش نداشتیم ما توی مناسبت ها الان شوهرم هم همینطور یه آدم عصبی زود جوش دقیقا مثل بابام واقعاً خسته شدم نمیدونم کجا برم میام خونه بابام اینطوری میرم پیش شوهرم اونطوری چقد ما زنا بدبختیم چقد بیچاره ایم ما
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
همشون همشون باز یکم شوهرم زود تر آروم میشه ولی بابام نه همیشه تو خونه اخم و تخم داره همه چیو بهم میگه کاش زودتر این دوران عقد مزخرف تموم بشه برم خونه خودم
میدونی بعد از دو ماه خونه مادر شوهرم بودن تازه یه ماهه اومدم اینجا امشب شوهرم میاد شهر ما با خانوادش که بریم مسافرت یعنی باز میرم از خونه بابام ولی بازم آخرین روزی که بودم همچین رفتاری باهام داره :)