من شهر غریب ازدواج کردم
بخاطر مسیر نمیان زیاد
(مامانم کار داره)
خواهرم نیومده اعصابمو خورد کرده
هنوز نرفتیم همش دستور میده
اونجا باید فلان غذا رو درست کنی
باید بیام کمداتو بگردم وسایلتو بردارم
خواستیم برگردیم باید شب قبلش برای توی راهمون غذا درست کنی
من خونه نمیمونم همش باید ببریم بیرون اونجا
فلان چیزو بخر
این غذارو از بیرون سفارش بده
و
.
.
.
حالا من جلو شوهرم جوری رفتار کردم خانوادش که همش اونجان نرن سر کشو و کمدای شخصیم
حالا خواهرم بیاد بگرده تا چند روز دعوا داریم چرا با خانواده من اونجوری رفتار میکنی به خواهر خودت نمیگی