یه سری از خریدبرمیگشتیم با مادرم اسنپ زدیم یه پسره اومد
توماشین راجب خریدماشین حرف میزدیم پسره گفت من کمک میکنم واقعیتش ب خیلیا سپرده بودیم ولی کاری نمیکردن
پسره دوروزه ۴بار رفت تهران و برگشت اخرین سری مادرمم برد خدایی یه ماشین تمیز قیمت مناسب خرید برامون
حالا فامیل دورم دراومدن با مادرم انصافا خانوادش بهترین پذیرایی و احترامو ب مامانم کردن
قرار بود بهش شیرینی بدیم که حرف خاستگاری اورد وسط گفت خیلی از من خوشش اومده فلان نزدیک دو هفتس صحبت میکنیم واقعیتش منم خرج ماشین خودم مونده دلم نمیاد پول بدم سیستم و چراغ اینا ب ماشین بخرم از دیشب بمن میگه ۴ تومن قرض بزن ی هفته ای میدم ماشینم مکانیکی پول کم دارم بنظرتون پرویی نیس یا حق دار