2777
2789
عنوان

دیروز اکسمو دیدم

| مشاهده متن کامل بحث + 429 بازدید | 27 پست
خیلی داستانش هست تو تاپیک هام بدون دلیل داشتیم چت میکردیم اومدم دیدم بلاکم کرده

چند وقت از رابطه تون گذشت ک دیدیش؟

نرفتی ازش بپرسی؟

فازش چی بود واقعا

کاربری خواهرم بوده الان برای منه

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

اگه خودش کات کرده و حالا هنوز توجه نشون میده، ممکنه هنوز بخواد کنترل رو دست خودش نگه داره یا چیزی تو ذهنش باشه. ولی اگه واقعا نمیخواستی ببینیش یا خوب نبود که دیدیش، به راحتی اهمیتی نده. این قضایا گذشته و تو هم نباید خودتو توی شرایط بدی بندازی.

سلام عزیزای دل 💛من دانشجوی کارشناسی ارشد روان‌شناسی بالینی‌ام و با تمام وجودم اینجایم که کمک‌تون کنم . هدفم از حضورم در نی نی سایت اینه که بتونم همراه و همدل شما باشم تا هر مشکلی که ذهنتون رو درگیر کرده، زودتر و راحت‌تر حل بشه 🌱با استفاده از درس‌هایی که در این رشته خوندم و تجربه‌هایی که توی این سال‌ها به دست آوردم، سعی می‌کنم شنونده‌ی خوبی باشم و راهکارهایی رو پیشنهاد بدم که واقعا به دردتون بخوره ❤️اگه حس می‌کنی نیاز به کسی داری که با دل و جون بهت گوش بده و کمکت کنه، خوشحال می‌شم در کنارت باشم 🤗💬 اگه فکر میکنی نیاز به مشاوره بیشتری داری، می‌تونی به کانال تلگرامم سر بزنی. من هر روزه کتاب‌هایی می‌خونم که نکات طلایی و کاربردی برای حل مشکلات روزمره و بهبود روابط به شما میده. این نکات رو توی کانال با شما به اشتراک می‌ذارم.آیدی کانال: @Ravabet_Zan_Aramesh حتماً اگه مفید بود، با دوستات هم به اشتراک بذار!

اگه خودش کات کرده و حالا هنوز توجه نشون میده، ممکنه هنوز بخواد کنترل رو دست خودش نگه داره یا چیزی تو ...

اعه شما سلام عزیزم خوبی ؟ 

لازم شد واقعا برم از اول اشنایمون براتون بگم تا اخر 

واقعا به کمکتون نیاز دارم 

از قبل فکر کنم تایپ شده دارم

اگه خودش کات کرده و حالا هنوز توجه نشون میده، ممکنه هنوز بخواد کنترل رو دست خودش نگه داره یا چیزی تو ...

ما حدودا چهار سال قبل باهم دوست بودیم
من بهش پیشنهاد دوستی دادم و گفتم عاشقتم
البته ناگفته نماند که ما با هم فامیلم هستیم
اون موقع من 19سالم بود و پشت کنکوری بودم
تعریف از خودم نباشه دختر اصیل و خیلی خیلی خوبی ام خانوادم ظاهرشون خوبه
دختر خاکی ام
با حجابم
تا حالا به غیر از این یه مورد دوستی چیزی نداشتم
دفعه اول که بهش پیام دادم باورش نمیشد که من رویام
تا عکس بچگیمی رو براش فرستادم
باور کرد ولی گفت فکرشم نمیکردم یه روزی تو به من پیام بدی
همیشه یه دختری مثل تو رو از خدا میخواستم
و یک دل نه صد دل عاشقم شد




گذشت تا من مامانم فهمید که رل دارم
گوشیمو گرفت و بلاکش کرد و تمام
چون پشت کنکوری بودم بهانه ای شد که گوشیمو ازم بگیرع راه ارتباطیم باهاش قطع شد
اصلن نشد که جریان رو براش توضیح بدم
تا اینکه سه سال گذشت


و من با شماره فیک بهش پیام دادم خواستم ببینم منو یادش میاد یا نه
بهش گفتم میای جرعت حقیقت بازی
قبول نکرد به هر روی که گفتم قبول نکرد
گفت خودتو معرفی کن
بعدش یه عکس از باباش براش فرستادم
گفتم که قبلا عکس بچگیمو براش فرستادم یک نفر تو عکس منو باباش مشترک بود
دقیقا همون عکسو براش فرستادم
دوباره شروع کرد به پرسیدن این که تو کی هستی !!!!
بازم من جواب ندادم
گفت باشه جواب نده من ازتو میپرسم

این وسطا هم من ازش میپرسیم تا حالا کسی ذهنتو درگیر کرده ؟ مدادم میپیچوند
میگفت خودتو معرفی کن تا بگم !!!

فقط میخوام بدونم حدسم درست بوده یا نه ؟
( گفتش با این « همون شخص مشترک عکس منو باباش » خاطره داری ؟)
اون شخص فرد به نسبت معرفی هست تو فامیل ما حالا یا درکل شهرمون

منم گفتم اینو همه باهاش خاطره دارن

بعدش بحث شد سر ایکنه بابات چکارست ؟
جواب دادم نمیدونم اگه فهمیدی به منم بگو
گفتش :
اگه میگفتی شاید به جواب سوالات میرسیدی
سوالم این بود که قبلا کسی ذهنتو درگیر کرده!؟
بعد از اون شروع کردیم به دعوا کردن
آخه همون موقع ها که من رفته بودم همون چهار سال قبل منظورمه
خبرش پیچیده بود که آقا رو با یه دختره گرفتن
من میدونم که الکی گفتن چون دشمن زیاد داره
اینو که گفتم کلی دعوا کردیم و اون شروع کرد ب ف...وش ر..یک و مثبت ....۱...۸ دادن

یکم که دعوا خوابید معذرت خواهی کرد
دوباره پرسید شما
من دوتا اسم دارم
اسم دومم زیاد معروف نیست و دوستام صدام میزنن
اسم دومم رو‌گفتم گفتم فاطمه ام
بعدش گفت اسم اصلیت فاطمه هست یا شناسنامه نیایی بگی اسم شناسنامم یه چیز دیگست

بهش گفتم اسم شناسنامه رو تو بگو
جواب نداد
بعدش فامیلمم گفتم
زیاد انلاین نمیشد
بعد دیگه خیلی اروم شده بود
زیاد جوابمو نمیداد
عکسشو کودکیش رو براش فرستادم
گفتم اون موقع ها چقدر مظلوم بودی
جواب داد خیلی خیلی

و بعدش بلاکم کرد 

ما حدودا چهار سال قبل باهم دوست بودیممن بهش پیشنهاد دوستی دادم و گفتم عاشقتمالبته ناگفته نماند که ما ...

شاید واقعا نشناخت

خدایی حرصشو دراوردی دیگه

هی کنه شدی بگو من کیم فلان کن 

خموش لطیف و دور گریزی، مگر خیال منیI’m so mean, I make medicine sick.”

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792