2777
2789
عنوان

من سلطاان سوتی ام یه سوتی بدییی تو سوپر مارکت دادم بیاید براتون بگم

| مشاهده متن کامل بحث + 235141 بازدید | 1259 پست

این سوتی مربوط به مامانمه میگم دور هم بخندیم...

یه سری مادرم حالش بد بود فشارش رفته بود بالا.....سریع بردیمش درمانگاه...خلاصه گفتن آمپول داری خانوم برو حاضر شو...حالا مامانم بنده خدا دراز کشیده شلوار هم داده پایین...

خانومه تزریقاتی اومد تو گف چخبره؟

مامانم گف آمپول بزنین....

گفت خانوم شلوارت بکش بالا....

آمپول برای رگ دستت....

دستتو بیار جلو.....

یعنی ازبس خندیدیم با مامانم خدا میدونه....هنوزم بعد چن سال به این سوتی میخندیم

وای یه بار رفتیم خونه ی مادرشوهرم همه بود مثل اینکه خواهرشوهرم خورشت درست کرده بود بعدم هی میگفت بخورید خوشمزه اس به غذای خودتون نمیرسه، عادت داره میخواد ثابت کنه کاراشو والبته منت میزاره سرماعروسا

منم توی فکرم داشتم میگفتم حالایه قیمه درست کردی دیگه ولی نگواینو بلندگفتم .اینو برام جاریم تعریف میکرد میگفت خوب گفتی حالا منم هی قسم که من نگفتم .بعدا فهمیدم که بازم بلند بلند فکر کردم 🫠🫠🫠🫠🫠یعنی بعداینکه فهمیدم انقدخحالت میکشیدم 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

غصه نخور خواهر منم همینطوری شاید شدیدتر.

همیشه سوپری خرید میکردم کارت می کشیدم،

یه بار پول نقد برده بودم دادم به فروشنده و همزمان رمز کارتم رو گفتم  

خیانت فقط جنسی نیست.خیانت،ذاتا ، طیفی است از هر رفتاری ، به ترتیبی که در آن لحظه ، کاری کنی ؛ که اگر همسرت و عشقت شاهدت بود نمیکردی...😊
منم یبار رفتم سوپریگفتم شیر دارید❓گفت شیر چی❓گفتم شیر گاو دیگه ⁉️گفتم میدونم خانم‼️ ، از پشت کوه نیو ...


  باید در لحظه باکلاس میشدی و میگفتی شیر سویااا بادام  

کاربر قدیمی. [ هارمونی ] دستهايم را در باغچه مي كارم سبز خواهم شد كوچه اي هست كه در آنجاپسراني كه به من عاشق بودند، هنوزبا همان موهاي درهم و گردن هاي باريك و پاهاي لاغربه تبسم هاي معصوم دختركي مي انديشند كه يك شب او راباد با خود برد   من پري كوچك غمگيني را مي شناسم كه در اعماق اقيانوسي مسكن دارد دلش را در يك ني لبك چوبين  مي نوازد، آرام، آرام.    پري كوچك غمگيني كه شب از يك بوسه میمیرد و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد

وای 😂😂😂😂😂😂

^===خوشبختی چون سرابی دور دست .‌.و دل دریغ؛از نوری در این سیاهی ....این بغض سنگین -__- این خستگی مفرط ---این حس تهی ؛؛ همه و همه ؛ داستانی ست  که هرگز به پایان نمیرسد ===^

من خالم یبار نوار بهداشتی که خریده بود جا گذاشته بود یعنی فکر کن سوپر مارکت محل به من مامانم پدربزرگ ...

رفتم واسه زن عموم نوار بهداشتی بگیرم حواسم نبود گرفته بودم دستم تو خیابون راه می‌رفتم. یه موتوری رد شد دو نفر بودن یکیشون منو نشون داد و خندید. منم تا رسیدم خونه فهمیدم چیکار کردم.

میشه یه صلوات برای حل مشکلاتم بفرستید؟
الهی همیشه بخندی خندوندیم😂

همچنین عزیزمم همیشه بخندی  

کاربر قدیمی. [ هارمونی ] دستهايم را در باغچه مي كارم سبز خواهم شد كوچه اي هست كه در آنجاپسراني كه به من عاشق بودند، هنوزبا همان موهاي درهم و گردن هاي باريك و پاهاي لاغربه تبسم هاي معصوم دختركي مي انديشند كه يك شب او راباد با خود برد   من پري كوچك غمگيني را مي شناسم كه در اعماق اقيانوسي مسكن دارد دلش را در يك ني لبك چوبين  مي نوازد، آرام، آرام.    پري كوچك غمگيني كه شب از يك بوسه میمیرد و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد

وای من یبار برادر شوهرم فرستادم تو انباری یه کارایی انجام بده خودمم کار داشتم بعد زنگ زدن بهم حواسم ...

ای وااای گوشی نبرده بود؟

کاربر قدیمی. [ هارمونی ] دستهايم را در باغچه مي كارم سبز خواهم شد كوچه اي هست كه در آنجاپسراني كه به من عاشق بودند، هنوزبا همان موهاي درهم و گردن هاي باريك و پاهاي لاغربه تبسم هاي معصوم دختركي مي انديشند كه يك شب او راباد با خود برد   من پري كوچك غمگيني را مي شناسم كه در اعماق اقيانوسي مسكن دارد دلش را در يك ني لبك چوبين  مي نوازد، آرام، آرام.    پري كوچك غمگيني كه شب از يك بوسه میمیرد و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد

عزیزان با اجازه ی استارتر دو تا تاپیک آخرم گزارش بزنید بی زحمت حذف بشههر کس لایک کنه براش صلوات بفرس ...

عزیزم من دوتاش رو گزارش زدم ولی تو مثلا هست موقع گزارش زدن دوتا کادر داره همون گزینه ای که تو کادر بالایی انتخاب کردم مثلا یکیش رو کادر اولی رو غیرمرتبط رو انتخاب کردم بعد زیرش هم یعنی کادر دوم علت گزارش رو نوشتم غیر مرتبط درسته؟گزارشم تایید میشه ؟

منم آدم بی هوش و حواسی نیستم ولی وقتی خیلی غرق در فکر میشم دیگه نمی‌فهمم

اصلا ربطی به هوش نداره من کلا جزئی ترین چیزا یادم میمونه ولی خب

بیشتر از دغدغه زیاد میاد

کاربر قدیمی. [ هارمونی ] دستهايم را در باغچه مي كارم سبز خواهم شد كوچه اي هست كه در آنجاپسراني كه به من عاشق بودند، هنوزبا همان موهاي درهم و گردن هاي باريك و پاهاي لاغربه تبسم هاي معصوم دختركي مي انديشند كه يك شب او راباد با خود برد   من پري كوچك غمگيني را مي شناسم كه در اعماق اقيانوسي مسكن دارد دلش را در يك ني لبك چوبين  مي نوازد، آرام، آرام.    پري كوچك غمگيني كه شب از يك بوسه میمیرد و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792