2777
2789
عنوان

من سلطاان سوتی ام یه سوتی بدییی تو سوپر مارکت دادم بیاید براتون بگم

| مشاهده متن کامل بحث + 235141 بازدید | 1259 پست

یه بارم نامزد بودم با نامزدم حسابی دعوام شده بود سر کار بودم اژانس گرفتم برم خونه.دیگه تو تاکسی توی  ذهنم داشتم با نامزدم دعوا می کردم که راننده هه پرسید خانوم ازین خیابون می خوام برم اشکالی نداره نمیدونم چه فعل و انفعالاتی تو ذهنم انجام شد گفتم تا حالا چه گلی به سرم زدی هر طور راحتی😂😂😂😂رراننده برگشت عقب سرشش منو نگا کرد چشاش داشت از حدقه در میومد دهنش هم باز گفت چی😂😂😂یه ان به خودم اومدم دیدم تو تاکسی هستم.گفتم میگم از هر جا خواستی برو.گفت اهان ولی خانوم یبه فکر سلامتی خودت باش.حیفه جوونی😂😂😂😂

وای منو رفتم نون بگیرم ی مردی داشت نون می‌گرفت ی دقیقه نگاش کردم گفتم ده تا نون میخوام اگه میشه برام ...

ای خداا  منم یبار تو مغازه 3 بار به یه پسره گفتم قیمت مانتو چند جواب نداد بار اخر داااد میزدم قیمت چند

گفت من اینجا کار نمیکنم بخدا

کاربر قدیمی. [ هارمونی ] دستهايم را در باغچه مي كارم سبز خواهم شد كوچه اي هست كه در آنجاپسراني كه به من عاشق بودند، هنوزبا همان موهاي درهم و گردن هاي باريك و پاهاي لاغربه تبسم هاي معصوم دختركي مي انديشند كه يك شب او راباد با خود برد   من پري كوچك غمگيني را مي شناسم كه در اعماق اقيانوسي مسكن دارد دلش را در يك ني لبك چوبين  مي نوازد، آرام، آرام.    پري كوچك غمگيني كه شب از يك بوسه میمیرد و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

من ی بار از اتوبوس پیاده شدم کارت ملیمو جای کارت اتوبوس هی میگرفتم جلو کارتخان اتوبوس میدیدم نمیزنه راننده هم 😐تینجوری نگا میکرد اخر گفت خانم این کازت ملیه

چقدر زود دیر شد، حیف💔

باردار بودم زیاااااااد نفخ شکم داشتمم

منو خواهر شوهرم و مادرشوهرم نشسته بودیم خواستم بالشتو بذارم پشت کمرم یکی ازم دررفت

یعنی.هنگ مردن منو نیگا کردن گفتم عه ببخشین بعد انقد خندیدم که نزدیک بود دوباره یکی دیگ در بره

خدا رو مثل آدما فرض نکن. برای اون زمان مهم نیست. زمانش که شد، خودش خواسته ات رو بهت میده.زندگی من منشا تمام اتفاقای خوب دنیاست❤خدایا شکرت❤بعد ی سقط و یک سال اقدام بیبی چکم دوروز مونده ب ولادت پیامبرمون مثبت شد خدایا خودت مواظب تودلیم باش💚1402/9/7رفتمNT فندقم 12هفته و2 روزش بود و سالم،دکترم احتمال داد دختره ❤تودلیم ۱۴۰۳/۳/۱۴ساعت ۴به دنیا اومد 💛خدایا شکرت💜

وای من اصلا از عصری دپم بابت سوتیم

عصر با پسرم رفتیم میوه فروشی جای خونمون

بعد من پیاز برداشتم هواسمم به پسرم بود بیرون نره

هی میگفتم میلاد بیا تو( اسم‌ مستعاره)

اونم لجبازی میکرد

خلاصه گوجه میخواستم تو مغازش ندیدم

یک پسره اومد تو مغازه هم مثل صاحب میوه فروشی لباس پوشیده بود موهاشم مثل اون ریخته بود تو صورتش

منم همین جور ک هواسم به پسرم و پیدا کردن گوجه بود گفتم آقا سلمان خسته نباشید گوجه هاتون کجاس

یعنی ببین اون پسره از خنده سرخ شد

منم از خجالت میخاستم بمیرم🙁

سلمان بیرون وایستاده بود گفت آبجی گوجه هامون بیرونه منک حساب کردم اومدم بیرون سلمان اون پسره تا میتونستن خندیدن

اومدم خونه به شوهرم گفتم من دیگه تا یک مدت مغازه این نمیرم از خجالت😐

تـوےِ قَلبَܩ تـو لـ‌ایِقِ سَلطَنَ‍تـے‌ღ♛️✨️ 

شرمنده این سوتی نیست خنگ بازیه

دغدغه فکریت زیاد باشه همین میشه حواست یه وقتا پرت میشه

کاربر قدیمی. [ هارمونی ] دستهايم را در باغچه مي كارم سبز خواهم شد كوچه اي هست كه در آنجاپسراني كه به من عاشق بودند، هنوزبا همان موهاي درهم و گردن هاي باريك و پاهاي لاغربه تبسم هاي معصوم دختركي مي انديشند كه يك شب او راباد با خود برد   من پري كوچك غمگيني را مي شناسم كه در اعماق اقيانوسي مسكن دارد دلش را در يك ني لبك چوبين  مي نوازد، آرام، آرام.    پري كوچك غمگيني كه شب از يك بوسه میمیرد و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد

خودمم با شوهرم نامزد بودیم داشتیم بهم پیام میدادیم که شوهرمم تو پیام میگفت یه ماچ بده در اون حین باب ...

        

کاربر قدیمی. [ هارمونی ] دستهايم را در باغچه مي كارم سبز خواهم شد كوچه اي هست كه در آنجاپسراني كه به من عاشق بودند، هنوزبا همان موهاي درهم و گردن هاي باريك و پاهاي لاغربه تبسم هاي معصوم دختركي مي انديشند كه يك شب او راباد با خود برد   من پري كوچك غمگيني را مي شناسم كه در اعماق اقيانوسي مسكن دارد دلش را در يك ني لبك چوبين  مي نوازد، آرام، آرام.    پري كوچك غمگيني كه شب از يك بوسه میمیرد و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد

شاید خییلی سوتی بدی نباشه ولی تو ذهنم موندهتو دانشگاه یه استاد بهم نمره کم داده بود رفتم پیشش گفتم ی ...

جواب استادت فقطط      

کاربر قدیمی. [ هارمونی ] دستهايم را در باغچه مي كارم سبز خواهم شد كوچه اي هست كه در آنجاپسراني كه به من عاشق بودند، هنوزبا همان موهاي درهم و گردن هاي باريك و پاهاي لاغربه تبسم هاي معصوم دختركي مي انديشند كه يك شب او راباد با خود برد   من پري كوچك غمگيني را مي شناسم كه در اعماق اقيانوسي مسكن دارد دلش را در يك ني لبك چوبين  مي نوازد، آرام، آرام.    پري كوچك غمگيني كه شب از يك بوسه میمیرد و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد

اسی چقد منیمن امروز سرکلاس میهواستم بگم (بررسی اثر) همش میگفتم(بثر) هی تلاش میکردم درستش کنم نمیشددد ...


      

کاربر قدیمی. [ هارمونی ] دستهايم را در باغچه مي كارم سبز خواهم شد كوچه اي هست كه در آنجاپسراني كه به من عاشق بودند، هنوزبا همان موهاي درهم و گردن هاي باريك و پاهاي لاغربه تبسم هاي معصوم دختركي مي انديشند كه يك شب او راباد با خود برد   من پري كوچك غمگيني را مي شناسم كه در اعماق اقيانوسي مسكن دارد دلش را در يك ني لبك چوبين  مي نوازد، آرام، آرام.    پري كوچك غمگيني كه شب از يك بوسه میمیرد و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد

بله دوستان من یه برادر شیری دارم که ازم ۴ ماه بزرگه

قبل ازدواج این پسر خاله خنگ من با دوستاش قرار میزارن یروز برن قبل عروسی خوش بگذرونن پسرونه و م ش ر و ب بخورن

پسر خالم  پیاده میشه بره خرید خوردنی برا کنارش به مرد مغازه دار میگه اقا مزه چی دارید 😂🤣🤣😂 خلاصه مغازه دار هم با اردنگی میندازتش بیرون میگه من کافر نمیزارم ازم خرید کنه 😂😂🤣 میگه چون دوستام گفتن برو مزه بخر من هم خنگ ساده رفتم عین همونو گفتم 😂😂😂


الانم تعریف میکنه همه از خنده میمیریم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792