من دیروز یه آقایی زمین خورد اینقدر خندیدم که مردم کلا دست خودم نیست جایی که نباید بخندم خیلی میخندم
یکی از اشناها رفته بود یه سوپرمارکت بزرگ و معروف شهرشون بلند داد زده بود اقا شیرپرچرب دارین به جای شیر اون کلمه که نبایدو گفته بود بلند
یه سکوتی حاکم شده بود تو سوپرمارکت همه برگشتن نگاش کردن
خاله شوهرم رفته بود مکه رفتیم دیدنش می خواستم بگم زياراتا قبول گفتم قدم نو رسیده مبارک 🦍
حالا ربطش چی بود خودمم نمی دونم😭🤣
دوستم عادت داره کسی تلفنش زنگ میخوره میگه کی بود ی بار نشسته بود تو تاکسی تلفن راننده زنگ میخورده اینم میگه کی بود😅😑
منم یه بار اوایل خونه داری رفتم رشته آش بگیرم
گفتم آش رشته دارین؟
اقاهه نگاه کرد چند ثانیه بعد گفت رشته آش دیگه؟!!
بعضی اوقات که خیلی خیلی فکر میکنم بعد با یک‌نفر در حال بحثم تمرکزم رو از دست میدم
مثلا در حال حرف زدن با دوستم بودم داشتم به اتفاقات یال قبل فکر میکردم که لباسم رو پاره شده بود بعد بحث سر راننده های ماشین بود که چقدر رحمت میکشن
میخواستم بگم آره بنده های خدا خیلی زحمت میکشن گرما و سرما کار میکنن
گفتم گرما و سرما لباس پاره میکنن🤣
دوستم عقد کرده بود . خونه مادرشوهرش بودن که مادرشوهرش به پدر شوهر و برادرشوهرش میگه پا شید بریم پارک ، از اون ور شوهرش در گوشش میگه الان تنها می شیم با هم بریم حمام .. در همین لحظه مادرشوهرش می پرسه زهرا شما هم میاین اینم حواسش نبوده میگه نه مامان شما برید ما می خواهیم با هم بریم حمام
