پسرکم...عزیز دل مادر ...من تورو به دنیا نیاوردم ولی بدون:زیباترین روز های زندگیمو کنار تو گذروندم فرشته کوچکم...از همون لحظه که دست های نحیف و کوچیکت رو روی صورتم کشیدی شدی شازده کوچولوی من😅💔...شدی تکه ای از وجودم...تورو با همه عشق و محبت مادریم وصله زدم به تنم شیرین زبون مادر ...تا بشی پاره تنم ...پاره جدا نشدنی تنم...همون لحظه که فیلم شکنجه شدن آوا کوچولو رو دیدم...با خودم گفتم چطور میشه؟؟؟؟مهر این بچه ای معصوم به هر دل سخت و سنگی رسوخ میکنه...چطور انقدر تنفر؟چطور انقدر بی رحمی؟پسرکم ...از همون روزی که قرار شد مادرت باشم...با خودم عهد بستم اگرچه به دنیات نیاوردم...اما دنیایی رو برات به ارمغان بیارم...دنیایی پر از عشق...پر از محبت...بغلت کنم...قربون صدقه ان برم و عشق و محبت مادریم رو به پات بریزم...این نامه ازطرف مامان آیسانه...به میکائیل کوچولو ...پاره تن مامان🙂💕مهربان باشیم ...با کودکانی که گاهی جز خدا ، پناهی ندارند...