مثلا هرچند وقت یکبار ادمها زیر دستش بمیرن بعد شوهرتون هنوز کنار نیومده باشه با این موضوع و هرچند وقت یکبار فروبپاشه به خاطر این موضوع چیکار میکنید؟
مثلا امشب اومد خونه میگفت تنگی نفس دارم نمیتونم تو خونه بمونم، نمیگفتم چی شده خودم حدس زدم همش میگفت خیلی سخته خیلی سخته. اخرشم اومدیم خونه با داروی خواب خوابید.
من نمیگم بی احساس باشه ولی این شکلی خیلی هم به خودش فشار میاد هم به من. دوست دارم ببرمش تراپی ولی میترسم بهش بربخوره.
نپرسید شغلش چیه مربوط به بیمارستانه و چون یه کاربری دیگه دارم و اونجا من رو خیلی میشناسن نمیخوام دقیق شغلش رو بگم که شناخته نشم