گفتم بره یکی دیگه رو پیدا کنه براش ناهار شام درست کنه بچه ها رو نگه داره
چون من دیگه حال ادامه دادن ندارم
کل روز وقتم صرف تمیز کاری و حاضر کردن غذا برای اینهاست
با بچه های شلوغ هر روز سر و صداست حالا مشکلات مالی به کنار
دیگه اعصابم ناراحته
میخوام تنها باشم
اون چی گفت؟
افسردگی گرفتین؟
چندتا بچه داری
نزدیک پریودیته چیزی نیست
خدا به دادت برسه
اون دیالوگه بود
من حااال ادامه دادن ندارم
زن دیگه خودش بچه میاره جا پاشو سفت کنه بعدم بچه های خودشو نگه میداره
ببخشید که بقیه زنها پاهاشون دراز کردند و آفتاب گرفتند
واقعا جدی گفتی
منم دوست دارم زن بگیره
کارای خونه رو بکنه
چون ما عین هم خونه هستیم و منم نقش آشپز و کارگر
حق داری نیاز ب استراحت داری کاش بشه از حمایت گر کمک بگیری یکم ذهن و جسمت استراحت کنه ما مادرا واقعا کم میاریم گاهی
الان اینجوری میگی بفهمی از صد متری گاو ماده هم رد شده دور از جون خودتو میکشی
دلت خوشه کی زنش میشه با این اوضاعی که میگی
