مامانم بی پولی شوهرمو بهش کنایه میزنه

شوهرت از اول شرایطش همین بود؟

با رضایت خونوادت ازدواج کردی؟

مادرتم برای شما ناراحته عزیزم دوست داره دخترش تو رفاه باشه وبهترینهارو برات میخواد 

شوهرت باید بیشتر تلاش کنه که شما سربلند کنه چرا از مادرت ناراحتی مطمئن  باش مادرت تو رو بیشتر از شوهرت میخواد پس هیچ وقت درباره ی مادرت بد حرف نزن 

یعنی چی آدم نمیشه یا اون خانم میگه مادرتو بنشون  سرجاش 

این چه ادبیاتی آخه 

نگرانه ، احتمالا هم خودش مخالف ازدواج شما بوده 

کاش همسرت جای دیگه کار بکنه

با مادرت در آرامش و وقتی مسی نیست موردش صحبت کن بگو من ناراحتم رزقو روزی دست خداست ما تلاش می‌کنیم ولی تا وقتی خدا نخواد نمیشه پس لطفا حرفی نزن که من و فلانی  ناراحت بشیم فلانی برای زنش  طلا خریده ماشین خریده یا هرچیزی حتما داشته که خریده شوهر من هم داشته باشه صدبرابر بهترشو مسخره پس لطفا با این حرفها ازارمون نده 

دیگه اینجوریم خوب نیست هر ساعت زنگ بزنه چکشون کنه.

بنظرم با این رفتاراش در نهایت دخترشو نسبت به شوهر وزندگیش دلسرد میکنه

چون مردا زود گذشته رو فراموش میکنن تا پول بیاد دستشون یادشون میره زنشون کنارشون تو سختی بوده

بذار مامانت تو ذهنش حک کنه فردا روزی پولدار شد دم درنیاره

شوهرت چرا کار نداره؟ دنبال کار میگرده و پیدا نمیکنه ؟ کارگری هم نمیتونه بکنه ؟

اگه دنبال کار میره و جور نمیشه و مرد خوبیه خب نزار مادرت دخالت کنه از جزئیات زندگیت بهش نگو اگرم نه شوهرت تنبله ولی بازم نزارمادرت دخالت کنه خودت با شوهرت برخورد کن 

اگر وضعیت مالی خستتون کرده فعلا حرفارو بیخیال شید حقوقی نسبت خوبی میده پدرتون و زندگیتون میفته رو روال ..سعی کنه مناسبتها برات طلا بخره هم پس اندازه هم ب چشم مادر میاد وقتی حرفی میزنه سعی کن جواب ندی و حرف دیگه پیش بکشی هم کمتر عذاب میکشی هم کم کم اونم بیخیال میشه 

..کار الان خیلی راحت گیر نمیاد اگر مبدونی با پدرت ب مشکل نمیخورن تحمل کن تا یکم رو روال بیفتین

ببین هیچ توجیهی برای اینکه کتکت می‌زده وجود نداره اگر تیکه می‌پرونده شوهرت باید می‌دید مادرت بابت چی تیکه می‌پرونه بی‌پولی بیشتر کار می‌کرد بابت بی‌عرضگی اونو جبرانش می‌کرد نه اینکه بیاد بگیره کتکت بزنه مادرت خوب کاری داره می‌کنه اگر مادرت یه ذره مثل پدرت شل بگیره این آدم فردا روز امکان داره بدتر بلایی سرت بیاره پس بزار مادرت هر کاری می‌کنه انجام بده بزار یه ترسی از مادرت داشته باشه همیشه

خوب چون راضی نبودن اینجوریه.کاش شوهرت یه کار دیگه پیدا کنه زیاد خانواده ات در جریان کار وبارتون نباشن.