من تلاش نکردم؟ من که بهجای فرار، موندم و سعی کردم از نو بسازم. من که هزار بار بین ویرونهها دنبال یه نشونه گشتم؛ یه امید کوچیک، یه دلیل برای ادامه دادن. من که با تمام خستگیم، باز دستمو دراز کردم سمت چیزهایی که یه بار منو شکسته بودن. یعنی چی که میگی من تلاش نکردم ؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
و تمام شب را برای دخترهایی که در تنهایی از خودشان خجالت میکشند گریه کردم. دخترهایی که بعدها از خود متنفر میشوند و مثل یک درخت توخالی ، پوستهای بیش نیستند. و عاقبت به روزی میافتند که هیچ جای اندامشان حساس نیست، روح و جسمشان همان پوسته است، و خودشان نمیدانند چرا زندهاند…