2777
2789
عنوان

روزجهانی بهداشت قاعدگی🩸🌹

643 بازدید | 10 پست

روز جهانی بهداشت قاعدگی هر سال در تاریخ ۲۸ ماه می برگزار میشود؛ روزی برای برجسته کردن یکی از پایه ای ترین واقعیتهای زیستی بشر که سالها زیر سایهی تابو، شرم، ناآگاهی و تبعیض باقی مانده است. 

هدف این روز فقط ارتقای بهداشت فردی نیست، بلکه نقدی ست به ساختارهایی که تجربه‌ی پریود را به حاشیه رانده اند. 

در جوامع مختلف، پریود نه فقط موضوعی خصوصی، بلکه اغلب موضوعي تحقیرشده و تابو بوده است.

 تابوهای فرهنگی، فقر آموزشی و اقتصادی و نابرابری جنسیتی، همگی در شکل گیری آنچه 《فقر قاعدگی》 نام دارد، نقش داشته‌اند. 

فقر قاعدگی به معنای عدم دسترسی به دانش، امکانات، امنیت و کرامت انسانی در مواجهه با فرایند طبیعی بدن است.


حتى صنعت بهداشت قاعدگی هم به اندازه کافی به نیازهای افرادی که پریود میشوند توجه نداشته است و حتی فرآیندهای پژوهشی و تولید محصولات مرتبط با پریود، خود باز تولیدکنندهی نابرابری و حذف بوده‌اند. 


برای سالها، محصولات قاعدگی، از نوار بهداشتی گرفته تا کاپ و تامپون، بدون استفاده از خون واقعی یا حداقل شبیه ساز علمی آن، و با محلولهایی غیرواقعی مانند آب نمک تست میشدند!

 این رویکرد نه تنها دقت علمی کافی نداشته بلکه نشان دهنده‌ی حذف بدن‌های ما زنان از فرایند تحقیق علمی و واقعیت پریود از فرایندهای پژوهشی است.

 طراحی بسیاری از محصولات قاعدگی بدون در نظر گرفتن نیازهای واقعی و متنوع کاربران انجام شده.


 تا وقتی پریود با شرم، سکوت و حذف همراه است، هیچ آموزشی کامل نیست. روز جهانی بهداشت قاعدگی یادآور این است که بدنهای ما سزاوار دیده شدن، شنیده شدن و به رسمیت شناخته شدن است.


روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

روز جهانی بهداشت قاعدگی، با دو روز تاخیر

که در موردش صحبت کنیم

در مورد اینکه چقدر بابت پریود شدن حرف شنیدیم و محدود شدیم و مجبور به خریدن نواربهداشتی توی کیسه های مشکی شدیم که نکنه بخاطر نیاز طبیعی بدنمون بی حیایی کرده باشیم

حرف بزنیم در مورد زنان و دختران مظلوم و محدود که در مناطق محروم ایران دسترسی به لوازم خوب و با کیفیت و گاهی "کلهم" دسترسی به لوازم بهداشت قاعدگی نداشتن

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
چقدر حال میکنم باهاتون

😻❤️

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
یه چیزی بگم؟ حس میکنم سطح فکرت از خیلی از آدمای این سایت بالاتره حس میکنم خیلی‌هاشون ذهنشون بسته است ...

این نظر لطفته به من

ولی خب من جز فحش و توهین چیزی نشنیدم

الانم کاربر منفوری هستم بین خیلیا به جز یه عده ای که بهم محبت دارن، و خب واقفم به این

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
این نظر لطفته به منولی خب من جز فحش و توهین چیزی نشنیدمالانم کاربر منفوری هستم بین خیلیا به جز یه عد ...

من دیر فهمیدم که اینجا اصلا جای خوبی واسه نظر خواهی نیس فقط بدرد بحثای خاله زنکی میخوره حتی مصی هم رفت که انرژی مثبت بود...🥲

معجزه خود تویی ...🩵🌱

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792