ببینید ازدواج دومم ۲ سال نیم ازدواج کردم با خیانت دست بزن بد دهنی بد دلی شوهرم سوختم ساختم با این حال بعد ۲ سال نیم میکه نمیخوام باهات باشم اینم حدی میگه حتی به خانوادمم چند بار گفته ولی هربار رفتم منت کشی برش گردونم ولی بی فایده بوده ۲ روز خوب بوده باز همون جوری شده ابن خونه ای که هستیم خونه پدرم هستش ولی شوهرم بهش پول پیش داده وسیله جهریزه امم داخلش هستش شوهرم همیشه قهر میکنه چمدون میبنده مبره دیشب میخپاست بره مثل همبشه جلوش گرفتم نره تا اینکه امروز صبح دوباره گفت فقط طلاق و یه حرف بدی بهم زد که نمیشه کفت منم گفتم باشه لباساشو جمع کردم اسنپ گرفتم فرستادم بازار بچه ها میترسم تو خونه تنها نمیدونم چیکار کنم روزا اصلا نمبترسم شب موقع خواب میترسم فقط همین اونم منتظره من برن اقدام کنم خونه ای که هستم دوستش دارم دو سال توش زندگی کردم با بد خوبش آشنام فقط میترسم شب که میشه
نترس
چند سالته؟
عزیزم وقتی وضعیتش اینطوریه و هرچی تلاش میکنی فایده نداره چاره ای نداری باید یجوری کنار بیای..خونه آپارتمانیه؟
دردش چیع؟؟مشکلش چیه؟؟خونه ک داری بشین توش سرکارم برو بذار بره
باید قوی بشی دیگه
هیچوقت نمیفهمی چقدر قوی هستی تا اینکه قوی بودن تنها انتخابت میشه
بذار بره خب وقتی نمیخوادت چرا میخوای به زور نگهش داری؟
دندون لق رو باید بکنی بندازی دور
طلاق بگیر ازش
یا شکایت کن ازش که خونه رو ترک کرده
ولی باهاش نمون فقط حق و حقوقتو بگیر
به خدا نمیدونم میدونم مشروب متداول هم میخوره به خدا با همه چیش ساختم ولی فقط دنبال بهونه هیتش هیچی براش تو زندگی کم نمیذارم ۱۰۰ تا خوبی داشتم ۲ تا بدی اون ۲ تا بدی فقط میبینه این ۲ سال نیم بدتر شده هرچی میرم سمتش منت کشی بدتر میکنه باهام کلا عادت کرده دیگه یه ساک آماده داره که تا میکم بالا چشمت ابرو هستش جمع میکنه میره و میگه فقط طلاق
نترس بر طلاق هم تو اقدام‌نکن بگو برو درخواست بده با کمال میل حقو حقوقم‌میگیرم و امضا میکنم
شبا درارو قفل کن هرکیم در زد باز نکن اگه شد بگو یکی از اعضا خانوادت بیاد پیشت
ترس نداره که من تو خونه بزرگ سه طبقه که فقط ما ساکن هستیم خیلی شده تنها باپسرم خوابیدم اصلا نترس هیچی نیست یه لامپ روشن بذار
شوهرتم فایده نداره عزیزدلم بهتره زودتر تمومش کنی
