برخلاف اینکه به شوهرم گفتم نره مهمونی مختلط بدون توجه به حرفم رفت

می‌دونم به برادر شوهرش ربطی ندارند رفتار شوهرش منظورم اینه اسی اینقد دور از جونش کولی بازی دربیاره که شوهرش دفه دیگه این حرکت وتکرار نکنه ومجردی خونگزرونه اگه بد بود جوش چرا تانصف شب مونده

خب الان اون روت رو نشون بده 

اینم حرفیه 

اونموقع استارتر هم میگه تو به من اطلاع دادی ولی من گفتم نروووو

ضمنا تو مهمانی مختلط رفتی و من خونه مادرمممم

خیلی عالیه کسی بدون اینکه به همسرش بگه بره خونه مادرش و ...

نمونش خود من که خیلی وقتا میرم بعدا همسرم زنگ بزنه یا خودم زنگ بزنم میگم خونه مادرمم یا خونه خالمم و ...

نه فقط نباید میزاشتی بره اصلا مهمونی مهمی نبوده راحت میشد یه بهونه بیاره نرین جفتتون

خب عزیزم اون روی دیگت چیه 

اون ندیده روی دیگتو که باز ادامه میده

چه عجیب 

مگه اونا کین و چطور ادمین؟؟؟؟

ضمنا لباس شما هم پوشیده بوده 

قرار نبوده لخت بری که 

الان گذشته عوض نمیشه ولی اینده رو میتونی با برخورد قاطع و مستمر و نه چکشی به نفع خودت عوض کنی 

شاید دفعه بعد هم دعوت بشه بره اصلا 

ولی حداقل میدونه بی هزینه نخواهد بود و شما هم روی حقوق ساده ای که ازت گرفته اصرار داری

در ارامش و بدون ترس رفتار کن

و بگو من گفته بودم نرو 

لج نکن 

نمیگم از فردا

ولی سه سال دیگه میبینی همسرت رو حرفت حساب میکنه

من فقط نظرمو میگم تو لطفا گوش نکن   فقط میگم برای دفعه های بد پارش کنی ک دیگه از این غلطا نکنه نره یا مره خودتم باشی من تا دلت بخواد دوستانه  پارتی رفتم همش کثافت بازیه شوهرت چند بار این غلطو کنه زندگیت میرع  دخترا بلانسبت یه عده خیلی عوضی شدن خیلیییی

اگه کولی بازی در بیاره دفعه بعد همسرش می‌ره و نمیزاره استارتر اصلا بفهمه

اینکه به شما گفته نیا خیلی عجیبه

معمولا آقایون دوست ندارن مهمونی های مختلطُ بدون همسرشون برن

خیر

ی سوال دوست دختر برادرشوهرت بود تو با شوهرت ازدواج کردی یا بد تو دوست شدن؟؟؟

خب باید ببینی دلیلش چیه 

میدونی چرا چون تو که زنی حساس تری همچین واکنشی نداری و میخواستی باهم برین اما اون که مرده و ممکنه همسرش حساسیت نشون بده که این به نظرم طبیعی تره 

اون تو رو منع کرده برا همون میگیم تو میتونی بری و اون نمیتونه این حقو ازت بگیره 

وای خدا من چرا انقد عصبانی شدم دلم میخواد شوهر اسی رو برنم 

بهتره برم بخوابم اعصابم نمیکشه