یادم نمیره هیچوقت که هرکس که اذیتم کرده بود و من ازشون متنفر شده بودم مامانم همونا رو دعوتشون کرد برا جشن عقدم منم قسم خوردم با خودم که برم خونه خودم دیگه هیچوقت چشمم تو چشم هیچکدوم نیوفته به هر بدبختی بود مامانمو راضی کردم آدرس خونمو به کسی نده الان دو ساله جز مامان بابام هیچکس خونم نمیاد منم وقتی میرم شهر خودم فقط خونه مامان بابام و مادربزرگ مادریم میرم