تبیه بدنی پدرشوهر

نمیخوام ناامیدت كنم 

اما ب نظر من تربیت كودكی برا ی فرد كه كامل شده غیر قابل تغییره 

داریم دور و برمون 

تغییر هم كنن برا ی مدت كوتاهه

منکه چشمم آب نمیخوره. 

زنداداش دوستم از كودكی كتك میخورده

الان بچه هاشو همونطوری میزنهً

از موها بچه میگیره میكوبه ب دیوار

واقعا درد اوره

وقتی کسی زیاد تحقیر بشه مخصوصا تو بچگی و از طرف کسانی که در واقع حکم خدا رو برای اون بچه دارند اون بچه به شدت نیازمند به تایید گرفتن از پدرو مادرش میشه مطمئنا درونش خیلی رنج میبره از پدرش ولی اینقدر سرکوبش کردن که ناخوداگاه سعی در جلب رضایت شون داره

خوب مشخصه داره هدایت میشه...اگر واقعا زندگیتو دوست داری تلاش کن واسش،بجنگ،صبور باش،یکماه دوماه سه ماه هرچی شد،یه برهه زمانی واسه خودت در نظر بگیر

مثلا شش ماه،تو این شش ماه سیاست بخرج بده،آروم باهاش صحبت کن،بهانه دستش نده،محبت کن،تو س ک س بهش برس اونجور که دوست داره،تو خوردن،تو پوشش،مهربون شو

البته باید بشدت صبور باشی،زمان میبره تا این رفتارا تاثیر خودشو بزاره

به خونواده ش احترام بزار،بهانه نده دستشون،دعوتشون کن،درددل کن باشون یه کاری کن که بهت اعتماد کنن...سنگ که نیستن،باید قلقشونو پیدا کنی....حیفه زندگیت از هم بپاشه،حداقل تلاشتو کن که اگرم نشد سربلند باشیو بیگی من تلاشمو کردم

حتما بارها شکست میخوری،تحقیر میشی،متهم میشی...شما فقط سکوت کن

هر روز واسش یه متن عاشقانه بفرست،یا بچسبون به آینه...یا حتی حدیث در رابطه با زن و شوهر....

خلاصه اینکه راهت سخته اما غیر منکن نیست عزیزم

خب ببرش مشاوره 

من برا بچتون نگرانم

فك میكنی همه ی ما اخلاقای بدمون از كجاست؟ از پدرامون،و پدرامون از پدراشون 

خب همینا باعث جدائی ها،دعواهای خیابونی و.....ایناس

یکسال بعدش باهم گاهی در ارتباط بودیم دوراز چشم خانواده ها چون سنگ مینداختن جلو پامون رفتیم تو خونمون که در حال ساخت بود و گفتیم تو این شرایط میمونیم تا ساخته شه و جهاز بیارم چقدر پدر مادرم گریه کردن که نکن نرو نچمن گوش ندادم چون عاشق شوهرم بودم و هیچکس تو زندگیم 

اره 

ببین تا اینجا هم فكر كن 

حتما برو مشاور

ببین مردی رو تو چی میبینه! 

ینی ناراحت نیس از كاری ك باهاش شده