کلا میگه با جاریم زیاد خوش و بش نداریم.یه سلام علیک میکنیم و تمام.اصلا حرف دیگه نمیزنیم
عقدم هست. میگه با لپ تاپ رفتم خونه مادرشوهرم تو اتاق شوهرم داشتم رو پایان نامم کار میکردم که جاریم اینا اومدن به مادرشوهرم سر بزنن
اینم لپ تاپو خاموش کرده گذاشته تو اتاق .رفته تو سالن کنار مهمونا
میگه تلفن جاریم زنگ خورد رفت تو همون اتاق که جواب بده.بعد که از اتاق بیرون اومده یکم که گذشته به این گفته میخوای از دکترات دفاع کنی؟
اینم گفته نه دوره آشپزی شرکت کردم دارم فیلمای اونو میبینم
خندم گرفت از جوابش حالا اگه من بودم همه چیو لو میدادم
میگه جاریم هیچوقت باهام یک کلام حرف نمیزنه اینو که پرسید حس کردم از سر حسادت یا فضولی بوده