یه دختر وپسری نامزد میکنن پدر ومادر پسر تو خاستگاری قول میدن که ما برای پسرمون خونه میخریم ولی خرج عروسی با خودش ،یه خونه هم داشتن که دو طبقه بود ولی یکیش زیر همکف بود تقریبا شبیه زیر زمین پسره به دختره میگه بیا بعد عروسی بریم اونجا بشینیم تا بابا خونه بخره وهرچه داشته خرج عروسی با ششصد تا مهمون که پدرومادرش دعوت کرده بودن میکنه.خلاصه دختره بااینکه راضی نبود بره زیر زمین بخاطر حرف پسره قبول میکنه و عروسی میکنن یک ماه بعد عروسی پدره خونه رو میزاره برای فروش و میگه ما خونه بزرگ لازم داریم نمی تونیم برای شما خونه بخریم شما برید رهن کنید ،پسره هم ناراحت میشه و به زنش میگه طلاهاتو بده و ماشین میفروشه و تو یه محله داغون یه خونه ارزون میخره که حرف پدرش زمین نمونه چون پولشون نمی رسیده جهاز دختره رو میبره تو یکی از اتاق های خونه بزرگ وجدید پدرش و میگه چندوقت اینجا زندگی کنیم تا بقیه پول خونه رو جور کنم و وام بگیرم بریم خونمون ،حالا شما اگه بجای این تازه عروس بودید قبول میکردید بااین وضعیت تو اتاق خواب مادرشوهر ادامه بدید؟