حالم خوب نیست ای کاش میتونستم با یکی حرف بزنم از شوهرم دلگیرم از جاریم متنفرم
تحت هر شرایطی شوهرم طرف جاری اشغالمه اما اگه من کوچیک ترین اخمی بکنم برادر شوهرم جوابمو نمیده باهام سر سنگین میشه دلم خیلی شکسته ای کاش سرنوشت من این نبود بجز بچم هیچی ندارم تو شهر غریب دور از خانوادم
چه بی انصافه شوهرت چرا باید طرف جاریت دراد؟
خب باهاشون کلا قطع رابطه کن تا نبینیشون
من اوایل چند بار درمورد جاریم به شوهرم گفتم گفت منو قاطی حرفای خاله زنک نکن خوشم نمیادد
از اونموقع اگه جاریم قیافه بیاد یا حرفی بزنه من کلا بع شوهرم چیزی نمیگم
تو هم چیزی نگو
ببین یه چیزی از من داشته باش مردی که از زن برادرش حمایت میکنه و اون زن رو به زن خودش ترجیح میده اصلا درست نمیشه اصلا...
شوهر سابق آشغال منم همینجوری بود کثافت ازش جدا شدم راحت شدم فک کن چون زن داداششو ندیده بودم وسلام نداده بودم منو بازخواست میکرد
آخرم رفت خواهرزاده ی خراب همون جاری رو گرفت..
حقمو هیچ وقت حلال نمیکنم
ازین به بعدم شوهرت خیلی حمایت کرد بگو اون چی داده بهت که من ندادم؟؟ بذار بهش بربخوره
نکنه با شوهرت ریخته روهم؟؟؟ جلو شوهرت وایستا بخدا درست نشد جداشو مهریه تو بگیره بچه تم بنداز سرش بذار بیکاری حال کنه واسه خودش
چقدر پرروعن به جاریتم یکم تند حرف بزن خودشو جمع کنه عوضی...
بخدا عمرتو تباه نکن ارزش نداره این زندگی که خودتم حتما برو سرکار
جلوی هیچ کس بجز اون جاری عفریتم بهم بی احترامی نمیکنه یه جاری دیگه ام دارم حتی خواهرشم باشه باهام خوبه فقط این اشغالو که میبینه رفتارش باهام سرد میشه همش منو سوال پیچ میکنه داد میزنه سرم حالم بده الهی بمیرم واسه پسرم عین ماه میمونه لیاقت این بچه رو نداره شوهرم
