2777
2789

سلام  ببخشید طولانیه ولی

خانواده ام انگار بهم وابستگی دارن مثلا وقتی میرن بیرون تو خونه میمونم برمیگردن تو اتاقم هستم انقدر صدا میزنن و می‌گردن دنبالت تا ببیننت بعد وقتی میبیننم میگن آیی قلبم اومد تو دهنم چرا جواب نمیدی خیلی نگران هم میگن درحالیکه میدونن تو خونه ام

برای همه چیز خیلی اینطور بکن نکن میکنن فکر میکنن بچه ام اصلا احترام ام رو نمیگیرن مثل بچه ها صدام میکنن جلوی مردم هم همینطوره هرچی بهشون میگم احترام من احترام شما هم هست اما گوش نمیدن 

بزرگ شدم دارم ازدواج میکنم بهم میگن تو هنوز بچه ای سرت نمیشه تجربه نداری

میرم بیرون میام میگن تنها رفتی؟ میگم آره دوباره بچه میبینن منو میگن با کسی نری خطرناکه 

فکر کنین یه عالمه آبرو و احترام جمع میکنم یکدفعه مادرم میاد خرابش میکنه ضایعم میکنه بعد بهش میگم میگه بچه ای و خیلی رفتارهای بدتر از این

و خیلی آدمای خشکی هستن یعنی مغزشون روی هرچیزی به جز چیزی که خودشون فکر میکنن بسته ان و فکر میکنن طرف مقابل مشکل داره به نظرتون چیکار کنم؟

تنها راهت اینه 

شما کار خودتو انجام بده بزار اونا هر چی میخوان بگن چون حداقل خودت که میدونی اونا در اشتباهن ، روی این روش پافشاری کنین و این روش رو تا زمانی که این رفتاراشون تعطیل بشه ادامه بدین 

دیشب همه شب در برم آن سلسله مو بود             من بودم و او بود           می بود و سه تاربود و صبا بود و سبو بود  من بودم و او بود   دامان چمن پر گل و در دامن گلزار        من بودم و دلدار   مه دلکش و گل نغز و هوا غالیه بو بود    من بودم و او بود

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز