رفتم یه سر قنادی سر کوچمون ببینم کیک اسفنجی داره برای پایه کار تزیینیم دیدم همه مردها جوون و پیر دارن وسایل میخرن برای ولنتاین اخه قنادی که من رفتم عروسک و گل و کلی وسایل هم اوورده بود حتی پیرمردها هم میخریدن
تازه اینقدر دلخشنودم رفتم از این جشنهای مادروکودک هم به مناسبت ولنتاین اسم نوشتم با پسرم برم و تازه عکس بگیرم.چی کار کنم وقتی شوهره ادم نیست هی چندسال اول زندگی تدارک دیدم کیک و شام و کادو و...مسخره شدم و هیچی به هیچی