به بقیه نگاه می کنم از اینکه می خوان ازدواج کنن ذوق زده ان و خوشحال هرروز دوست دارن باهم دیگه بیرون گردش برن
حالا من دیشب جلسه خواستگاریم بود
مدام داشتم می لرزیدم صبح بیدار شدم ۵ تا تبخال زده بودم
الانم انقدر به ازدواج و مسائل بعدش فکر کردم که فشارم افتاد و حالت تهوع بهم دست داد😭😭
چرا من این مدلیم
خواستگار ندادم می گم دلم شوهر می خواد
تا یکی زنگ می زنه
حال بدم شروع می شه طوری که امشب تو حموم گریه می کردم😭
احتمالا طرفتو دوست نداری
خب شوهر نکن وا
عزیزم عذر میخام ولی باید بگم
کسخلی/؟تبخال؟استرس ؟گریه
لازم نیس از ذوق پرواز کنی ولی اینهمه لازم نیس خودتو اذیت کنی
چون نگاهتون بده به قضیه
متاسفانه شبیه من هستید اگه به خودتون کمک نکنید مثله من ازدواجتون به تاخیر میافته
می دونم من ادمیم که دوستام من و به عنوان یک فرد خونسرد تو شرایط می شناسن
ادم دقیقه نودیم که همیشه کارام احظه اخری بوده و بدون استرس
ولی سر ازدواج دارم نابود می شم از شدت استرس
فقط دوست دادم یک بهونه ای پیدا بشه
که خود اون فرد مقابل جوابش منفی باشه
من از این همه فشار روانی خلاص بشم
