شوهرش نمیزاره بیاد خونه مامانم اون روز مامانم داشت میرفت کربلا یکی دوساعت اومد بهش گفتم به شوهرت بگو بیاد یه ساعت بشینه برید از فامیلا بده گفت چیکار کنم چند بار گفتم نمیاد مامانمم با چشم گریون راهی کربلا شد همش گفت خدا چرا دخترمو بدبخت کرده… امروز به خواهرم میگم میخوای چیکار کنی باهاش یه حرفی بزن دیدی به خودش نمیاد طلاق بگیری بهتره به خدا خیلی ایراد داره یکی دو تا نیستش که خواهرمم همش مریضه میگم به خدا از حرص اون داری اینطوری مریض میشی همش میگه چیکار کنم طلاق بگیرم میگه مامان از خودش در آورده خیلی حرف هارو 😭😔😏
هرجا میرم میبینم خواهرم نیست قلبم میگیره میرم پیش مامانم همش ناراحته بعد خواهرم برگشته میگه مامان زیادی شلوغ کرده میگه همه مردا یه ایراداتی دارن دیگه🫠
خیلی چیزا هم هست خواهرم نمیگه😭خواهرم کارمنده یه لباس درست و حسابی هم نمیپوشه معلوم نیست شوهرش حقوقشو میگیره یا برای خونه خرج میکنه☹️😔عین حمال ها هم بیرون کار میکنه هم داخل خونه میگه این عین قدیما فکر میکنه میگم آخه قدیما زن کار نمیکرد خرجی نمیداد تو میدی