خب من با شما حرفی ندارم دیگه ...بخاطر بچه ای میمونی که قراره یه عمر با پدری بزرگ بشه که خیانتکاره و زن باز هست و شاهد ناراحتیای شما و نبود عشق میان تو و همسرت باشه...بچه وقتی کوچیک هست شاید بهونه بابا بگیره ولی وقتی یکم عقلش رسید انواع استرس و بیماری های روانی میگیره با این پدر...دیگه نمونش خوده من توو بچگی عشق بابایی الان که بزرگ شدم فقط حال روانیم بده ...تبدیل شدم به یه دختر شکاک ...از 10 سالگی استرس شدید میگرفتم ...بابام منو دوس داره ولی من وقتی میبینم مادرم حالش خوب نیس و هزارتا چیز دیگه خیلی وقتا ازش نفرت میگیرم
شما اصلا به جنبه های دیگه زندگی نگاه نمیکنی
به هرحال بهترین کار اینه وقتی شرایط جدایی نداری چک نکنی شوهرتو