امروز صبح رفتم خونشون شوهرم شهر دیگه رفته ماموریت. عقد هستیم. هروقت میرم خونشون انتظار داره من خونشو جارو کنم ظرفاشو بشورم غذا بپزم. حالش بد بود میخاست براش مهمون بیاد. حس میکنم الکی خودشو زده بود به مریضی تا کارارو بندازه گردن من. من جارو زدم خونشو غذا پختم برا مهمونا ظرفارو شستم اون خابیده بود و دستشو گذاشته بود رو سرش. میگف وای سرم درد میکنه ب دادم برسید و از این حرفا. کلی بهش رسیدگی کردم دارو دادم پدرشوهرمم رفته بود مغازه
مادر شوهرت تصور کردم دقیقا 😂😂زیر چشمی نگاه تو میکرده میگفتن به به کار کن😃
لابد تا مهمون اومدن شاد وشنگول شد
وای مادرشوهر من شلوارشو مینداخت وسط خونه ورختخوابارو جمع نمی‌کرد ومیزد از خونه بیرون که ببینه من جمع میکنم یا نه منطقش ۲۰ بود😄
والا دختر خودشم اینقدر وظیفه نداره چه برسه به شما که هنوز عقدی
اجازه نده ازت سواستفاده کنه
نهایتا در حد ظرف شستن و یا سفره جمع کردن
زیادی رو داره
کم کم قطع کن اینو مگرنه بعده عروسی خودش میدونه چیکارت کنه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
