یه خواستگار دارم شرایطش خوبه با اون چیزی که خانواده ام میخان جوره قیافش هم خوبه یعنی مامانم اینا میگفتن چه خوشتیپه اما من یکی دیگه رو دوس دارم که خود اونم نمیدونه امسال یه امتحان مهمی هم دارم به مامانم گفتم بعد این امتحان با این پسر ه که خواستگارمه حرف میزنم حالا من ذهنم درگیره اون پسری هست که دوسش دارم اما نمیدونم چیکار کنم امتحانم هم با ابن اوضاع قبول نمیشم
حالا چند روزه مامانم نیستش بابام همش از رستوران غذا میگیره من حوصله ندارم آشپزی کنم چون سره کارم میرم بعد الان دیگه دلم سوخت براش گفتم خودم غذا درست کنم الان دارم آشپزی میکنم میگم کاش برا اون پسری که دوسش دارم بتونم آشپزی کنم درعوضش احساس میکنم تگه باخواستگارم ازدواج کنم اصلا حوصله آشپزی ندارم و خوشم هم نمیاد
دعا کنید خدا همونجوری که تا آلام کمکم کرده از این به بعد هم کمکم کنه با پسری که دوسش دارم ازدواج کنم و خوشبخت بشیم البته اونم عاشقم بشه