ده روزه عروسی کردیم اومدیم خونه خودمون
امشب خانواده همسرم وما خونه کادرم شام دعوت بودیم همسرم هی اصرار داشت همونجا خونه مامانت بخواب ک من نموندم گفت خب ب خواهرت بگو‌بیاد باهات خونه که خب خواهرمم نیومد...
منو اورد گذاشت خونه خودش با رفیقاش رفت بیرون🥲
بااینکه خودم اجازه دادم بره ولی الان خیلی عصبیم
ببین من جای تو نیستمااااا
ولی اگه من باشم ناراحت نمیشم برگشتنی بهش میگم من تنها موندم خونه بهت خوش گذشت ؟؟
یبار گذاشتی بره میشه کار هر شبش... اومد فیس باد کن بفهمه ناراحتی کم کم از سرش بیوفته
کسی ازدواج کرده چه معنی میده تا نصف شب با دوستا باشه؟؟
اولش طبیعیه خودش کم کم فاصله میگیره یک
دو اینکه محدودش نکن سعی کن کم باشه ولی بره برا روحیش خوبه فردا روزی توام بخوای بری بهت گیر نمیده
سوم اینکه وقتی اومد بحث نکن بجا اینکه دورش کنی
جذبش کن و آروم مشکلتو بیان کن
چون اولشی میگما
دیگه خودت میدونی
شوهر منم این موقع شب می‌خواست بره پیش داداشش نذاشتم🙁💔توهم نمیذاشتی بره
باور کن من بهش مستقیم گفتم نرو گوشی قطع کرد رفت نمیدونم این دوستای عنترشون چی داره که انقد مهمه
درحدی بی صبرم که اگه جای تو بودم
فردا جلوی دادگاه باهاش قرار میذاشتم
خسته نباشی با این انتخابت عزیز
رفیق بازی شبونه دیگه چه کوفتیه
