شوهر من یه ادم عقده ای و خسیسه بعد هر جا میاد قیافه میگیره اینجوری نبود مادرش اینجوریش کرده
امروز قرار بود شام بریم بیرون بعد من رفتم خونه مادرم ک یه مانتو از ابجیم بگیرم شوهرم دم در بود مامانم اصرار کرد امشب شام بمونید اینجا من ساندویچ میگیریم فردا برید رستوران همه چی خوب بود تا اینکه داداشم یه موتور خریده بعد ما موتورمونو فروختیم قفل داریم ک کلا قفل ۵۰۰ تومنم نمیشه بعد من اول اروم ب شوهرم گفتم قرض قفل رو بدیم ب داداشما ک موتور نداریم بعدا پس میگیریم شوهرم قبول کرد من ب مامانم گفتم فعلا ما ک موتور نداریم بگو بیاد قفلو بگیره
یهو مامانم گف اصلا اگ نخواستید بخره ازتون یه دفعه دیدم شوهرم گفت نه نمیدم بعد قیافش کج کرد اومدیم بیرون یه دفعه سرم داد زد منم قاطی کردم دعوامون شد
وسط کوچه منو زد منم یقه لباسشو پاره کردم دستم زخم شده بعد ابجیم اینا مارو دیدن داداش شوهرم ۱۵ سالشه هرروز میاد خونه ما ابجبم گفت چیسد گفتم داریم میریم اون بیاد به دفعه گفت تو کوچه ک..ش یه فوش های بد ک درد و بلای داداشم بخوره تو سر تو منو کتک زد مردم همه داشتن نگاه میکردن من شرایط ندارم طلاق بگیرم چیکار کنم ادب بشه