خدا لعنتشون کنه مادرشوهر منم اینجا بیخ گوشمه هرجا برم شوهرمو پر میکنه که منو نبره مهمونی یا عروسی
یبار لباسامو اماده کردم ارایش کردم سه عروسی فوق العاده مهمی بود داشتیم میرفتیم شوهرمو صدا کرد نمیدونم بهش چی گفت ب قران یه دعوایی تو خونمون افتاد که پشمام ریخت
من کوتاه نمیومدم میگفتم باید بریم برگشت به شوهرم ی حرفایی زد که مثلا من چشمم دنبال داماده😐به قران داشت گند میزد به زندگیم خدا لعنتشون کنه فقط باید شوهرامون حمایتمون کنن