خواهرشوهرم تو شهرمون تنهاس گفتم گناه داره میاد خونمون تحویلش میگرفتم احترام میزاشتم.ولی نمی دونستم این مدتی که از در دوستی وارد شده زیاد میاد خونمون از سر تنهایی نیست اومده آمار خونه مارو دربیاره که چیکار میکنیم چی میخوریم چی میخریم کجا میریم بعد اینا رو زنگ میزده مادرشوهرم میگفته،دیروز هم زنگ زد گفت رفتم خرید فلان فروشگاه خوب بوده قیمتاش تو هم برو بعد پرسید امیرداداش خونست گفتم نه سرکاره کار داری گفت نه همین جوری پرسیدم.بعد شوهرم اومد خونه گفتم فاطمه زنگ زده بود از دهنش پرید که به منم زنگ زده گفته چرا به مامان اینا سرنمی زنی و...
ازین ناراحتم که میخواسته مطمئن بشه شوهرم خونه نیست بهش زنگ بزنه صحبت کنه من متوجه نشم بعد من مثل خواهر به اون احترام میزاشتم.حالا نمی دونم چه برخوردی داشته باشم اصلا به روی خودم نیارم که میدونم یا باهاش سرسنگین بشم