برادرم یه ماه پیش بحث ازدواجو پیش کشید ,و گفت یه خانم رو دوس دارم اما نگفت که بچه داره وسنشم خیلی بالاست ,حتی سعی میکرد به مادرم نشونش نده ,و گفت من میخوام باهاش ازدواج کنم ماهم اصلا فکرشو نمیکردبم جدی بگه ,مادرم گفت کمی صبر کن تا تخقیق کنیم اونم همینکه ما خواستیم تحقیق کنیم بدون اجازه مادرم رفت و باهاش ازدواج کردتوی تخقیق هم راجب خانواده زن چیزای خوبی نگفتن ,الانم نه گوشیمونو برمیداره نه باهامون حرف میزنه ,میگه شما خواستین زندگی منو خراب کنید ,