یه کاریو میکنن اصلا گردن نمیگیرن چون من به غیر خودشون من تو اون ساختمونم میندازن گردن من😐
بخدا دیگه خسته شدم
یدونه مثال میزنما بخدا بحث گربه نیست که بگین بچه ایی یه نمونه کوچیک مثال میزنم
من عاشق حیوونام هیچوقتم دلم نمیاد وقتی میان سمتم دست خالی برش گردونم حتما بهشون غذا میدم
دختر کوچیکه مادرشوهرو پدرشوهرمم عین منن عاشق حیوونان
اما مادر شوهرم جلاد عوضی حیوونارو اذیت میکنه حتی از گذشتشم اومده به گوشم رسیده میگن خیلی از گربه هارو اول اذیت میکرده بعد میکشته چرا که نزدیک من شد یا اومد تو حیاطم
الانم یه گربه داریم از بچگی میاد پیش من و یا خواهر شوهر کوچیکم
دوتامونم بهش میرسیم الان بزرگ شده
دیروز مادرشوهرم اینا رفته بودن باغ گربه نمیدونم چجوری رفته بود تو خونشون درم بسته بودن مونده بود تو خونه
من دیدم نیست شوهرم که از سرکار اومد گفتم برو ببین کجاس حتما مونده یه جا رفته دیده خونه مونده
شوهرم زنگ زد بع خواهرشوهرم گفت الان همشون انداختن گردن من که ایدا اون گربه رو بد عادت کرده میاد میره تو خونمون
در حالی که بخدا اول اونیکع عادتش داد به خودشون خواهر شوهرو پدرشوهرم بودن
شوهرمم هی به من تیکه میندازه تو کردی تو کردی
این فقط یه نمونشه سر همه چی اینجوری میکنن یه روز نمیشه دلمو نشکونن