خب ترسیده بنده خدا 😂😂
یاد خودم افتادم تابستون سال گذشته شب بود تو باغ یه آشنایی یکم انگور خوردم نگو حواسم نیست با دونه انگور یه کفشدوزک بیچاره رو میجوم حالا نگم برات چقدر مزه وحشتناکی اومد زیر زبونم رفتم بیمارستان وقتی گریه میکردم میگفتن چته میگفتم کفشدوزک خوردم یجوری نگام میکردن که خدایا این زن با این قد و هیکل عقل انگار نداره بعضی ها هم یه نگاه از رو اخی عقل نداری راحتی بهم مینداختن بعضی ها هم یجوری که چقدر لوسه با این هیکل گنده ش... خلاصه دکتره اومد گفتم جریانو بهش گ خیلی شوخ بود گفت خانم تو الان مارمولکم بخوری نباید ترسی داشته باشی 😁😅
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
