من عصر شوهرم خودش اجازه داد با بچه هام رفتیم بازار چن ماهی بود ک حالش باهام خوب بود بحث میکرد من چیزی نمیگفتم ارووم میشد ۵ونیم رفتیم بازار گشتیم برا پسرم لباس ورزشی خریدم براخودم میخاستم مانتو بخرم دیدم بالا ی تومن هستن میگشتم ارزون پیدا کنم گوشیم ب ماتم حسین توی ویبره بود نفهمیدم ک زنگ زده برگشتم خونه میگه زنگ زدم برنداشتی لابد رفته بودی صیغه بشی صیغه شدی اومدی هاجو واج موندم میگم خدا جوابتو بدهه چرا ب من تهمت ناروا میزنی میگ من خدا ندارم فردا ندارم دارم میمیرم از درد قلبم کسی رو ندارم دردو دل کنم شماها بگید من چون اسیر بچه هامم باید اخه این حرفای ناروا بشنوم؟؟😢😢😢😢
🌹وقتی خدا خواست یوسف را از زندان نجــات دهــد صاعـقهای نفرستـاد تـا درِ زندان را از جای بکند، بلکه در آرامش شـب درحالیکه پادشاه در خـواب بود رؤیایی بسوی او روانه کرد. 🍀پس بـه خدایت اطمینان داشته باش. 🌹فَسَتَذْكُرُونَ مَا أَقُولُ لَكُمْ وَأُفَوِّضُ أ️مری الی الله ان الله بصیر بالعباد
تمام اتفاقات و حوادث که برشما وارد می شود خیر است... خداوند صلاح بندگانشان را بهتر از خودشان میداند،و هیچ اشتباهی در آفرینش خداوند روی نداده است...پس بیهوده از بخت و اقبال خود شکایت نکرده و ناراضی نباش.
حرفی بوده که ازسرعصبانیت زده،،بی عقلی وبی فکری کرده،،ولی کارشمام درست نیست که ازخونه خارج میشی وگوشیت بی صداباشه،،منم زنگ بزنم به شوهرم وجواب نده اونم چندبار خیلی عصبی میشم