یکی دارم که انگار بگیر ندارم
یعنی عالم و ادمو بتونم ارتباط بگیرم باهاشون با این نمیتونم چون ازش میترسم چون ادمیه که هیچ خدایی رو بنده نیست حداقل اگر ی چوب رو میپرستید و به تاوان کار اعتقاد داشت باز میشد تحملش کرد اما بویی از انسانیت نبرده و اخر سر باعث مرگ پدر مادر و خواهرش به فاصله ی چند سال شد جوری که دکتر پدرش میگفت ازشون دور باش که این ادم کم از قاتل نداره
اصلا این زن نمیدونم چشه چرا انقدر ذاتش خرابه هر چقدر اون یکی خواهر شوهرم ساااده بود و اصلا کاری ب کسی نداشت یا مادرشوهرم چه باکلاس و ادم حسابی اما اییین ...
برادرشوهرام یا بقیه ی خانواده هم همگی شکارن از دستش و از زبونش و کاراش