چقد شرایطط سخته اسی
حالا اگه غریبه بود تهش میگفتی غریبس و میره گورشو گم میکنه و لااقل کسی خبردار نمیشد و توی خودتون یه کاریش میکردی
سختش اینه که طرف دختر خالته سنش کمه و همه فکر میکنن شوهرت ته ته رذات و پستی و کثیفی بوده که دختر فامیلو گول زده 
هرچند دختر خالتم مشکل دار هست وگرنه اولین نکته آبرو تو فامیل بود
سخته سخته خیلی سخت 
تو هربار بخندی و یادت بیفته خنده رو لبات خشک میشه 
بهترین چیزای دنیارم برات بخره یادت بیفته زهر میشه 
بری مسافرت و یادت بیفته کوفت میشه 
بدتر از اون اینه که دوستش داری و یه جورایی زندگی بدون همسرت برات سخته 
تا سرتو توی خانواده و فامیل بالا بیاری با خودشون میگن آره تنگار نمیدونیم ...
تو شرایط عجیبی گیر کردی 
فعلا مشاوره بهت کمک میکنه 
به خودت برس 
هر جوری خوشحال میشی خودتو خوشحال کن 
اتفاقا پس انداز داشته باش طلا بخر 
به هیچ وجه مهریتو نبخش 
برو حق طلاق بگیر ولی مهریتو نبخش 
اگه انقد پشیمونه که خونه و ماشین به نامت میزنه نگو به مالش احتیاج ندارم 
با خانوادت باش ولی درموردش حرفی نزن 
اصرار به بودن همسرت توی خانواده نداشته باش 
به روی همسرت نیار هرچند خیلی خیلی سخته 
بسپرش به گذشت زمان قطعا با گذشت زمان تصمیم بهتری میتونی بگیری