امروز تو خیابون یک ساعت تو بانک معطل کارای آقا بودیم بعد من رفتم تو خیابون کار داشتم اینم زنگ زدم من میخام برم آرایشگاه گفتم چقدر طول میکشه گفت یه ساعت گفتم منم نمیتونم ساعت ول بچرخم وسایل لازمم بود سوار ماشین شدم چهل دقیقه اینا جلو آرایشگاه تو ماشین نششتم بعد ک تموم شد دوباره ماشینو پارک کرده یکساعت منو تو ماشین نشونده میگم میگفتی تا من برم خریدام کنم از شدت عصبانیت باهاش حرف نزدم، گفتم مرغ بگیر سه ساعت منو اینجا نکار گازشو گرفت و رفت