لحظه ای که بیمارستان بودم
و یکی از عزیزانم زنگ زد و گفت نمیتونیم بچه تو نگه داریم اذیت میکنه بگو شوهرت بیاد ببرتش خونه
دختر بچه پوشکی رو
اون شب غم عالم سر دلم بود و زنگ زدم به همسرم بچه رو اورد پیش خودم بیمارستان
یاد گرفتم حتی اگه روی تخت بیمارستان بودم روی هیچ کس حساب نکنم