بچه ها من یه دختر ۸ ماهه دارم.که هفتگی مادر شوهر و مادرم نگه میدارن.این هفته قرار بود مادرشوهرم بیاد خونه.من هم دوشیف سرکارم.طهر تا ساعت ۱ شب هم تا ۸و نیم.وقتی مامانم هست میگه خودم غذا میپزم.ولی برا مادر شوهرم خودم میپزم.امروز کلا درگیر غذا درست کردن بودم.۶ نوع غذا پختم.مثل الویه و بندری و ابگوشتو و خورشت و...
خونه دیگه منفجر بود.منفجرااااااا.جای نشستن نبود.گفتم وقتی کارای آشپزخونه تموم شد همه جا رو مرتب و جاروبرقی بکشم.برای دخترم هم غذا پختم و ناهار خودمون.
اصلا وضعی بود.یدفعه ای پدرشوهر و مادرشوهر و خواهرشوهر و شوهر خواهرشوهر پریدن تو خونه.اصلا جا نبود بشینن.خونه کثیف کلی ظرف کثیف و ....
من ناراحت شدم که بدون خبر دادن میپرن تو خونه.عادت دارن همیشه.من گفتم چرا خبر ندادین از قبل با ناراحتی گفتم.اونا هم ناراحت شدن.من سریع شروع کردم به جمع کردن.اونا رفتن بیرون و به همسرم گفتن من تعارف نزدم.منم گفتم آره اخه اصلاااا شرایطم یک درصد هم اکی نبود