امروز رفتم خونه نامزدم اینها بعد مادرشوهرم خیلی آدم حسودیه کلا پیداعع حسودی من میکنه
بعد نامزدم شبا توی اتاق می خابه رفتم تو اتاق دیدم ی رخت خواب دیگه بغل رخت خواب نامزدمه فهمیدم مامانش شبا بغل پسرش می خوابه قشنگ بغل بغلش بود
آخه یکی نیست بگه برو بغل شوهرت بخاب آخه چرا بغل پسرت میری می خابی
ی دفعه دیگه هم از لج من می گفت پسرم شبا بهم عادت داره نمی خوابه بدون من تا من نرم😐💔
یا قبلا می گفت بغل پسرم می خابم من ی بار ب نامزدم تیکه انداختم بعد می گفت ن تنها می خابم دیگه اما فکر کنم دروغ گفته بود
عصبی شدم دیدم بغلش خوابیده 😐😂