همسرم اصلا آروم نمیتونه صحبت کنه
فقط تا چیزی میشه صداشو میبره بالا
بچم خیلی خیلی حساسه
تا کوچیک ترین چیزی میشه
فوری میاد میگه تورخدا باهم دعوا نکنید
بخاطر آرامش بچم کوتاه میام
چون خودم توی خانواده ای بزرگ شدم که همیشه دعوا و تنش داشتن پدرومادرم باهم
و من یک لحظه توی اون خونه آرامش نداشتم
فقط وقتایی که دخترم نیست میتونم دوکلام باهاش صحبت کنم
اونم خیلی کم پیش میاد که دخترم بره خونه مامان جونش