من مشاور مدرسم
یکی از بچه تا که خیلی مشکل داره و هر روز میومد پیشم امروز از اینکه روز اخره، ۳ ۴ بار بغض کرد و چشماش پر اشک شد.
منم ازش اجازه گرفتم و یه قلب کوچولو با خودکار رو دستش کشیدم. مثل همیشه بغلم کرد و بالاخره خندید.
زنگ آخر داشتم میرفتم خونه
از کجا بدو بدو دویید سمتم ک باهم تا یکجایی بریم و گفت امروز ب همه گفتم این قلب ارزشمندترین چیزه واسه من🫠
چقد حس خوب گرفتم ازش
چقد دوس داشتنی بود
باید اعتراف کنم حتی دل منم برای مهربونیاش تنگ میشه
اینم اینجا میزارم یادگاری از ۲۴ اردیبهشت قشنگ🥰