احساس میکنم از ی برهه سختی از زندگیت عبور کردی
باعث شده دیگه چیزی واسه از دست دادن نداشته باشی
البته من اطلاعی ندارم ها
ولی این حالتی که شما بیان کردین اولین چیزی که به دهن میاد همون اتمام زندگی باشه
ولی اخه مگه کشکه که همینطوری یهو بفهمین دوست من اول برو مشاوره ای دکتری چیزی شاید طبیعی باشه بعضیا اینطوری میشن تحت شرایط خاص اگه دیدی هیچ مورد مشابهی نیست اونوقت شاید یکم تامل برانگیز باشه
ولی اینجا الکی به خودت استرس نده
عزیزم برای منم خیلی پیش اومده که بی دلیل وقتی تنهام خاطرات بچگیمو مرور کنم
نترس چیری نیست ... بالاخره هر کدوم خاطرات خوب و بد از زمان بچگی داشتیم
نگران نباش اسی بعضی وقتا آدم یه حس های عجیبی رو درک میکنه مثلا خود من امروز بدظهر یه حس عجیبی داشتم اصلا نمیدونم چجوری باید بیانش کنم همش تو ذهنم این بود که خلقت من خیلی بی هدف بوده و هیچ خاصیتی ندارم....
راستش متاسفانه اصلا حال دکتر رفتن و ندارم ولی ی نوع جسارت و حال جالبی پیدا کردم میدونی
دقیق تر بهت بگم
عصبی میشم ناراحت میشم همه نوع حسی رو توی روز تجربه میکنم اما به حدی سریع برام میگذره که اصلا انگار نه انگار
ربطی به زمان مرگ ندارم گلم
بعضی وقتا تو ناخودآگاهت خاطراتت زنده میشن این ربطی به مرگ نداره عزیزم حرف یه عده نخود مغزو باور نکن
اتفاقا منم جدیدا ابنجوری شدم وقتی دارم کاری انجام میدم یهو یه خاطره میاد یا مرور میشه
امروز بعد دوهفته از خونه رفتم نقطه به نقطه شهر خاطراتم مرور شد تو ذهنم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
