از اوان کودکی یه خاطرات خاصی تو حافظه ام ثبت شده
یعنی از همون بچگی اینا تو حافظه ام بود
یه پادشاهی ای بود نزدیک دریا
و کلی کوه های سنگی بلند داشت
دامنه ی کوه ها پوشیده از گل های سفید ریز بودن
من دختر جوانی بودم که نسبتی با پادشاه داشتم اما دقیق نمیدونم چه نسبتی فقط میدونم دخترش نبودم
خواهرزاده یا یه همچین چیزی
کشتی ها رو یادمه
و مردم خوبی که اونجا بودن
کسی به دیگری ظلم نمیکرد
واقعا هیچ توجیه منطقی ای برای این خاطرات ندارم
ولی اونجا خیلی خوب بود
کاش میشد دوباره برگردم همونجا