اینو ک میگم مربوط میشه به 10 11 پیش..
یه خاستگار داشتم واقعا عجیب بود
اومد تو اتاق ... بعد خیلی رو مخ نگاه میکرد
بعد یکم حرف زدیم وتموم..
بعد یه مدت طولانی میرفتم بیرون تعقیبم میکرد..
خیلی چندش بود..
زنگ میزد خونمون قط میکرد...
اصن خیلی انرمال بود..
بعد دو سال پیش بابامو دیده بود احوال منو پرسیده بود گفته بود من خیلی دوسش داشتم ولی شما موافق نبودید ...😅😅😅😅