یاد خودم افتادم😁یادمه دوران دانشجوییم استاد ریاضیمون که از قضا از نخبه های دانشگاه شهید بهشتی بودن،همیشه تو کلاس وقتی رو صندلیش مینشست که تمرین حل کنیم به من خیره میشد اینقدر تابلو بود که همه ی بچه ها میگفتن عاشقت شده😂😂😂منم خیلی ازش بدم میومد چون به نظرم مغرور بود و من همیشه ته کلاس میشستم که تا جایی که میشه ازش دور باشم.تا آخرین روز کلاس بهم خیره بود حتی اسمم و حفظ بود ولی... امان از خامی و جوونی.
شاید اگه من اون روزها به جای اینکه آخر کلاس بشینم میرفتم جلو میشستم شاید سرنوشتم جور دیگه ای میشد.😁فکر میکنم تا الان باید دکتری گرفته باشن.اون موقع ها فوق لیسانس هوا فضا داشت و دانشجوی دکتری بود...
ولی بعضی وقت ها اون و با همسرم مقایسه میکنم و میگم کاش اون موقع ها کمی با سیاست تر بودم.خدا رو شکر همسرم خیلی با اخلاقه و دوسم داره اما تحصیلات دانشگاهی نداره.
ببخشید زیاد نوشتم.گفتم کامل بگم که تو هم روزی مثل من افسوس گذشته رو نخوری عزیزم