اوایل ازدواج راضی بودم اما الان با یک بچه تو غربت ، همیشه تنهام ، مادر شوهرم اینا نزدیکن که اصلا تحویل نمیگیرن و منو نادیده میگیرند ، خانواده خودم نیستن ، خودمم از صبح تا شب تو خونه ، با اینکه خیلی خیلی هم تحصیلات خوبی دارم ، کار هم ندارم ، حس میکنم شانس ندارم ، آشنا های خودمون با دیپلم رفتن سر بهترین کارها ،تو خانواده شوهر احترام دارن ، اما من چی ؟ غریب تنها بیکار بی حوصله بی اعتماد به نفس و حس به درد نخور بودن و کمبود محبت